این مقاله در مورد تفاوت رهبری و مدیریت است و این موضوع را از نگاه سازمانی بررسی کرده است. چرا که امروزه، اینکه رهبران را افرادی کاملا متمایز از مدیران بدانیم، دیگر تبدیل به یک باور رایج (و حتی یک مد) شده است. و اگر چرخی در اینترنت بزنید متوجه خواهید شد که چقدر مقاله در مورد تفاوت مدیریت و رهبری نوشته شده است. در این تفکر، رهبر، کسی است که کار درست را انجام می دهد و از پس تغییرات بزرگ برمی آید و مدیر کسی است که کارها را درست انجام می دهد و از پس پیچیدگی ها بر می آید. اما اگر این تفکر درست باشد، با خود بیندیشید که کدامیک از افرادی که در سمت های مدیریت ارشد سازمانها می شناسید مشغول انجام کار درست هستند ( همانند یک رهبر) و یا اینکه صرفا در حال درست انجام دادن کار خود هستند ( همانند یک مدیر )؟
اغلب سعی دارند نقش رهبری را به جای مدیریت قالب کنند. آنها می گویند مدیریت دیگر تفکری قدیمی است بلکه دیگر باید همه رهبر باشید. بروید رهبری یاد بگیرید. راستش را بخواهید، من ضرورت این نوع دسته بندی ها و اینکه این دسته بندی ها چه منفعتی می توانند برای بهبود عملکرد سازمان ها داشته باشند را درک نمی کنم. البته شاید بتوانیم در فرایند مفهوم سازی، دو مفهوم مدیریت کردن و رهبری کردن را از یکدیگر جدا کنیم اما آیا در دنیای واقعیت نیز می توانیم چنین کاری انجام دهیم؟ و یا اصلا چنین اجازه ای داریم؟
من تفاوت رهبری کردن و مدیریت کردن را همیشه با این مثال روشن می کنم که اگر گروهی از افراد سازمانی را در جنگلی تجسم کنید که مشغول باز کردن راه خود از وسط جنگل هستند و پیش می روند.مدیریت همراه آنها در حال حرکت است و تبرهای آنها را تیز میکند و خط مشی ها و دستورالعملها را می نویسند و برنامه های مختلف تقویت افراد را انجام می دهد. تکنولوژی های مختلف را بکار میگیرد و برنامه های مختلفی برای افراد اجرا میکند تا آنها به بهترین نحو و ساده ترین روش مسیر را در وسط جنگل باز کنند. اما رهبر کسی است که در این جنگل از بلندترین درخت بالا می رود، وضعیت و شرایط را بررسی می کند و سمت حرکت و جهت را نشان میدهد. و می گوید راه را درست آمده ایم یا غلط و از کدام جهت باید برویم تا به هدف برسیم.
شاید این مثال تفاوت رهبری و مدیریت را در سازمان برای شما مشخص کند. و این منظور را برساند که رهبران بدون مدیران مانند شاعران تنهایند. و دریابیم که تعیین هدف با رهبر است و نحوه رسیدن با مدیر. اما از خود بپرسید چگونه ممکن است بخواهید توسط فردی که از هیچ ویژگی رهبری برخوردار نیست صرفامدیریت شوید؟
حتما به خود پاسخ خواهید داد مدیریت شدن توسط چنین فردی، بسیار بی روح و دلسردکننده است. این بار از خود بپرسید چرا باید بخواهید توسط فردی که هیچ چیزی را مدیریت نمی کند صرفا رهبری شوید؟ حتما به خود پاسخ خواهید داد رهبری شدن توسط چنین فردی، بسیار وحشتناک خواهد بود. چرا که او چگونه قرار است از آنچه درون سازمان در حال رخ دادن است مطلع شود؟
اما واقعیت این است که نقش رهبری و مدیریت در سازمانها اصلا از هم جدا نیستند. شما نمی توانید بگویید مدیر، مدیر باشد و رهبر، رهبر . هر دوی اینها مکمل یکدیگر هستند و بدون مهارتهای یکدیگر در نقش خود موفق نخواهند شد. شاید در سازمانهای بزرگ مدیر ارشد به سمت مهارتهای رهبری تمایل بیشتری داشته باشد و مدیران میانی به سمت مهارتهای مدیریتی. اما واقعا نمی توان رهبر و مدیر را متفاوت دانست و آنها را با یک خط کشی از هم جدا کرد.
پس شاید درست تر آن باشد که بگوییم شغل رهبری ، به همان اندازه که به سخنوری و جملات احساسی رهبر وابسته است، به عمل و سروکله زدن او با دیگران نیز وابسته است. جالب است بدانید بسیاری از رهبران سازمان های بزرگ گاهی به چک کردن عملکرد های جزیی کارکنانشان ورود کرده اند. میتوانید بگویید آنها در حال انجام چه نقشی بوده اند؟ آیا با توجه به تفاوت مدیریت و رهبری ، آنها در حال ایفای نقش یک مدیر جزئی بوده اند؟ یا اینکه در تلاش بوده اند تا نقش رهبری خود را از طریق همین کار جزئی و به ظاهر بی اهمیت به اثبات برسانند؟
از نظر من، آن چیزی که امروزه باید بسیار نگران آن بود، تفکر ” رهبری از بالاست ” تفکری که در آن، افراد ارشد سازمان، خود را از همه جزئیات جدا کرده و جز به تصویر بزرگ، به چیز دیگری نمی اندیشند و فکر می کنند می توانند از طریق کنترل از راه دور به مدیریت دیگران بپردازند.
یادتان باشد شغل شما در هر جایگاهی که باشید، دربرگیرنده موضوعات بزرگ و موضوعات کوچک است. قطعا برخی از وظایف و موضوعات را می توان به دیگران تفویض کرد. اما واقعا یک رهبر نمی تواند شغل خود را به دو قسمت رهبری و مدیریت ، تقسیم کند و قسمت مدیریت شغل خود را به دیگران تفویض کند. پس به جای تمرکز بر روی تفاوت مدیریت و رهبری ، همواره باید به این نکته توجه داشته باشیم که یک مدیر، در واقع یک رهبر نیز هست و نقش رهبری، در واقع همان مدیریت خوب انجام شده است.
منبع : گروه آموزشی دکامی